ساعت از محمد علی بهمنی

شعر زیبای ساعت از محمد علی بهمنی :

.....

با ساعت دلم,وقت دقیق آمدن توست
من ایستاده ام,مانند تک درخت سر کوچه
با شاخه هایی از آغوش
با برگ هایی از بوسه

با ساعت غرورم اما
من ایستاده ام,با شاخه هایی از تابستان
با برگ هایی از پاییز

هنگام شعله ور شدن من,هنگام شعله ور شدن توست
ها...چشم ها را می بندم
ها...گوش ها را می گیرم
با ساعت مشامم,اینک وقت عبور عطر تن توست

.....

..: اشعار محمد علی بهمنی :..

من و تو از محمد علی بهمنی

شعر زیبای من و تو از محمد علی بهمنی :

.....

منو تو تا نفس باشد من و تو
منو تو در قفس باشد من و تو

من و تو حرف مان حرف هوس نیست
من و تو از هوس باشد,من و تو

منو تو نیمه ای از روحمان کم
دو تنها و دو سرگردان عالم

غریبی,بیشتر از این که یک عمر
منو تو زندگی کردیم بی هم!

منو تو بی قرار بی قراری
برای هم دو عکس یادگاری

تمام روز بی تابیم و بی خواب
به امید شب و شب زنده داری

منو تو خار چشم سرنوشتیم
که این خط را از او  خوش تر نوشتیم

جهنم جای سرافکندگان است
من و تو سربداران بهشتیم

منو تو این هجا را می شناسیم
زبان واژه ها را می شناسیم

سکوت از جنس فریاد است اینجا
چه خوب این هم صدا را می شناسیم

.....

..: اشعار محمد علی بهمنی :..

سایه از محمد علی بهمنی

شعر زیبای سایه از محمد علی بهمنی :

.....

درخت با همه ی کهن سالی از من جوان تر است
در رازش مینشینم

گنجشکانی هستند
گنجشکانی می آیند

خانواده ای هست
خانواده ای می آید

مادری در تاب سایه , خوابآواز می خواند
گنجشک ها جیک نمی کشند

کودکی , سایه ای را خم می کند
گنجشک ها جیک می کشند

دختری در سایه ای روان چهره می شوید
پسری چند سایه آنسو تر,مشتی زیبایی می نوشد

گنجشکی دگر می آید
خانواده ای دگر فرش می اندازند

مدت هاست کسی به سراغم نیامده

درخت با همه کهن سالی از من جوان تر است

چقدر سایه داشتن خوب است

این همه گنجشک بر یک درخت
این همه آواز با یک نت
این همه چتر در یک باران
این همه تنهایی در یک شهر 

اضطرابی در جانش
زخمی بر پوستش,نیست
تنها شبیه من گام بر می دارد-سایه ام.

.....

..: اشعار محمد علی بهمنی :..

خسته از محمد علی بهمنی

شعر زیبای خسته از محمد علی بهمنی :

.....

اززندگی از این همه تکرارخسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

تن خسته سوی خانه دل خسته میکشم
وایا! از این حصار دل آزار خسنه ام

دلگیرم از خموشی تقویم روی میز
از دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام

ازاو که گفت یار تو هستم ولی نبود
از خود که زخم خورده ام از یار خسته ام

با خویش در ستیزم و از دوست در گریز
از حال من مپرس که بسیار خسته ام

.....

..: اشعار محمد علی بهمنی :..

کودکی ها از محمد علی بهمنی

شعر زیبای کودکی از محمد علی بهمنی :

.....

جایت امشب در تماشایم پدر خالی!
کودکی ها باز روی صحنه می آیند

پرده بالا میرود یک لحظه ی دیگر
و من در نقش تو از راه می آیم:

نشسته همسرم بر سفره سجاده
طفلم ایستاده در کنار در

و در فکرش کلاغی که به من از شیطنت هایش خبر داده است در پرواز

جایت امشب در تماشایم پدر خالی!
کودکی ها باز روی صحنه می آیند

.....

..: اشعار محمد علی بهمنی :..