شعر به جهنم از نفیسه سادات موسوی
شعر به جهنم از نفیسه سادات موسوی :
گریه هم بر غم این فاصله مرهم نشود
مثل یک قهوه که از تلخی آن کم نشود
روز و شب پیش همه روی لبم لبخند است
تا حواس احدی جمع به بغضم نشود
آرزو میکنم ای کاش دلش چون مویش
پیش چشم کسی آشفته و درهم نشود
من که بیچاره شدم کاش ولی هیچ دلی
گیر لحن بم مردانهی محکم نشود
شده حتی به دعا دست برآرم که : خدا
برود مشهد و برگردد و آدم نشود"
خون دل خوردم و حرفی نزدم تا شاید
مهربان تر بشود ، تازه اگر هم نشود
با من ساده همین بس که مدارا بکند
عاشقم هم که نشد، خب به جهنم نشود
......
..: شعر به جهنم از نفیسه سادات موسوی :..
..: دیگر اشعار نفیسه سادات موسوی :..
+ نوشته شده در 2017/10/27 ساعت 16:14 توسط Street Life
|