ضحاک از فردوسی

شعر زیبای ضحاک از فردوسی :

......

چو ضحاک شد بر جهان شهریار                 برو  سالیان  انجمن  شد هزار

نهان    گشت   کردار  فرزانگان                 پراگنده     شد   کام   دیوانگان

هنر  خوار  شد  جادویی  ارجمند                 نهان    راستی   آشکارا   گزند

شده  بر بدی  دست  دیوان  دراز                 به نیکی نرفتی سخن جز به راز

.....

..: اشعار فردوسی :..

هنر جوی از فردوسی

شعر زیبای هنر جوی از فردوسی :

.....

زبان را نگهدار باید بدن

نباید روان را به زهر آژدن

که بر انجمن مرد بسیار گوی

بکاهد به گفتار خود آبروی

دل مرد مطمع بود پر ز درد

به گرد طمع تا توانی مگرد

مکن دوستی با دروغ آزمای

همان نیز با مرد ناپاک‌رای

دو گیتی بیابد دل مرد راد

نباشد دل سفله یک روز شاد

ستوده کسی کو میانه گزید

تن خویش را آفرین گسترید

شما را جهان‌آفرین یار باد

همیشه سر بخت بیدار باد

که بهر تو اینست زین تیره‌گوی

هنر جوی و راز جهان را مجوی

که گر بازیابی به پیچی بدرد

پژوهش مکن گرد رازش مگرد

چنین است کردار این چرخ تیر

چه با مرد برنا چه با مردپیر

.....

..: اشعار فردوسی :..