ای که برداشتی از شانه ی موری باری

بهتر آن بود که دست از سر من برداری

ظاهر آراسته ام در هوس وصل ، ولی

من پریشان تر از آنم که تو می پنداری

هر چه میخواهمت از یاد برم ممکن نیست

من تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری

موجم و جرات پیش آمدنم نیست ، مگر

به دل سنگ تو از من نرسد آزاری

بی سبب نیست که پنهان شده ای پشت غبار

تو هم ای آینه از دیدن من بیزاری؟

......

..: دیگر اشعار فاضل نظری :..