شعر زیبای خاطره ی من از فاضل نظری :

 

پلک فرو بستی و دوباره شمردی

فرصت پنهان شدن نبود تو بردی

من که به پیروزی تو غبطه نخوردم

چون که شکستم چرا دریغ نخوردی؟

دست تورا با سکوت و بغض گرفتم

دست مرا با غرور و خنده فشردی

این همه ی قصه ی تو بود که یک عمر

از همه دل بردی و دلی نسپردی

خاطره ها رفته اند! خاطره ی من

پس تو چرا مثل خاطرات نمردی

......

..: دیگر اشعار فاضل نظری :..

..: کتاب آنها از فاضل نظری :..