حکایت از احمد شاملو
شعر زیبای حکایت از احمد شاملو :
.....
مطرب درآمد
با چکاوک ِ سرزندهیی بر دستهی سازش.
مهمانان ِ سرخوشی
به پایکوبی برخاستند
از چشم ِ ینگهی مغموم
آنگاه
یاد ِ سوزان ِ عشقی ممنوع را
قطرهیی
به زیر غلتید
.....
..: اشعار احمد شاملو :..
+ نوشته شده در 2017/6/19 ساعت 12:4 توسط Street Life
|